مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:22768 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:17

در مورد عالم ناسوت و ملكوت و جبروت و ذر و ملك و ويژگي هايش توضيح دهيد.

در دائرة المعارف فارسي درباره اقسام عالم و تعاريف آنها آمده است:

عالم، كلمه عربي به معني جهان، يعني تمام موجودات ماسوي اللَّه (به جز ذات خدا) و در نزد كساني كه قائل به وجود خدا نيستند، يعني مجموع موجودات.

بعضي از قدما عالم را عبارت از مجموع موجودات جسماني مي دانستند، و تعريف آن را طبق نظريه بطلميوسي چنين مي گفتند: آن چه سطح بيرون فلك اعلي( فلك الافلاك) آن را در بر گرفته است. آن چه در درون سطح بيروني فلك اعلي است، نيز به عقيده ايشان بر دو قسم بود: عالم علوي يا جهان بالا؛ و عالم سفلي؛ يا جهان زيرين. عالم علوي شامل افلاك و ستارگان است؛ كه از اثير تشكيل يافتهاند، و عالم سفلي شامل اجسام عنصري يا عناصر چهارگانه (آب، آتش؛ خاك و باد) مي باشد. عالم سفلي ياعالم عناصر را عالم كون و فساد (يعني جهان پيدايش و تباهي) مي خواندن، زيرا معتقد بودند كه عالم علوي كه عالم افلاك و ستارگان است، و از جسم اثيري تشكيل يافته، تباهي بردار نيست، و پيدايش و تباهي، خاصّ عالم عناصر است.

اما معتقدان به وجود عالمي غير از عالم جسماني به طور كلي به دو عالم قائل بودند: عالم روحاني و عالم جسماني. علماي اسلام و مفسيران و متكلمان بر اين دو عالم نام هايي نهادهاند كه از قرآن مجيد اقتباس شده است؛ مثل عالم خلق (يعني عالم جسماني) و عالم امر (يعني عالم غير جسماني)؛ يا عالم شهادت (عالمي كه به حس در مي آيد يعني عالم محسوسات يا اجسام)؛ و عالم غيب (عالمي كه از حواس انساني پينهان است و به حس در نميآيد؛ يعني عالم غير جمساني). اسامي ديگري نيز به اين دو عالم داده شده است، از قبيل عالم ملك و عالم ملكوت؛ عالم تكوين و جهان ازل؛ جهان طبع و جهان خرد (عالم طبيعت و عالم عقل)؛ و جهان جزئي و جهان كلّي.

بابا افضل پس از ذكر نامهاي مذكور مي گويد: تمام اين الفاظ را يك معني است، و آن اين كه دو جهان هست؛ يكي حقيقت و ديگري مثال؛ حقيقت اصل است و مثال فرع؛ حقيقت جهان كلي است و مثال جهان جزئي و موجودات جهان عالم جزئي (جسماني) داراي مقدار و اندازه است، و موجودات جهان كلي بي كميت و اندازه است؛ موجودات جهان جسماني در نفس خود مردهاند، و حيات ايشان به عالم حقيقت يا عالم عقل است، و جهان جسماني سايه و حكايت جهان روحاني است. شيخ اشراق شمار عوالم را چهار مي داند:

1- عالم عقول و ملائكه و مقربان، كه به اصطلاح او عالم انوار قاهره است؛

2- عالم نفوس، كه عالم انوار مدبره دانسته است؛

3- عالم برزخيان، كه عالم حس و عبارت است از عالم افلاك و ستارگان و عالم عناصر؛

4- عالم مثال و خيال كه به اصطلاح او، عالم صور معلقة ظلمانيه و مستنيره است؛ و ارواح اشقيا و سعدا. هر دو در آن عالم است.

براي عالم غيب، تحت تأثير حكمت نو افلاطوني و مكتب تصوف، تقسيماتي قائل شدهاند، از قبيل عالم ملكوت و عالم جبروت، كه عالم ملكوت عالم حقايق و عقول و ارواح است، و عالم جبروت به عقيده بعضي عالم برزخ (يعني عالم متوسط ميان جسمانيات و روحانيات) است، و عالم مثال نيز خوانده مي شود. بعضي عالم جبروت را عالم اسما و صفات دانستهاند. غزالي لوح محفوظ را از عالم ملكوت مي داند، و بعدالرزاق كاشاني آن را از عالم جبروت. ملاصدرا مجموع عوامل را سه مي داند: عالم عقل، عالم خيال، و عالم حس.

قيصري در مقدمه شرح فصوص الحكم شمار عوالم را پنج مي داند: عالم اعيان ثابته، عالم ملك، عالم عقول و نفوس مجرده، عالم مثال، و عالم انساني (كه جامعه جميع عوالم است). در نظر صوفيه، مجموع موجودات، عالم كبير خوانده مي شود، و انسان كه مظهر و جامعه جميع عوالم است، عالم صغير.

عالم لاهوت (مشتق از الاه، يعني عالم الاهي)، كه حلاج آن را بيشتر ذكر كرده است، تقريباً معادل عالم غيب است، و در برابر آن عالم ناسوت (مشتق از ناس، يعني عالم انساني) است، كه معادل عالم شهادة مي باشد.(1)

در لغت نامه دهخدا آمده است: عالم طبيعت و اجسام و جسمانيات و زمان و زمانيات را عالم ناسوت مي نامند و عالم خلق، عالم شهادت، جهان ماده، جهان نمود... عالم ناسوت، مقابل عالم جبروت و عالم لاهوت و عالم ملكوت....(2)، ناسوت - اصطلاح فلسفي) عالم اجسام و جسمانيات و زمان و زمانيات را ناسوت مي نامند و عالم ملك و شهادت هم گويند.(3)

عالم ذر

در قرآن سخن از پيماني مي آورد كه به طور سربسته از فرزندان آدم گرفته شدهك امّا اين كه اين پيمان چگونه بوده، توضيحي درباره جزئيات آن در متن ايه نيامده، وي مفسران به اتكاي رواياتي كه در ذيل آيه آمده، نظرياتي دارند كه روشن ترينش اين است: منظور از عالم و پيمان ذر، عالم استعدادها و پيمان فطرت و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رَحِم مادران كه در آن هنگام ذراتي بيش نيستند، خداوند استعداد و آمادگي براي حقيقت توحيد به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان اين سرّ الهي به صورت يك حسن درون ذاتي به وديعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خود آگاه. بنابراين همه افراد بشر داراي روح توحيدند و سؤالي كه خداوند از آنها كرده، به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخي كه آنها دادهاند، نيز به همين زبان است.(4) براي تأييد اين مدّعا مي توانيم از نهج البلاغه خطبه اوّل استمداد بگيريم كه مي فرمايد: پيامبران را خداوند فرستاد براي اين كه از مردم پيمانها فطري را مطالبه كنند و از آنان بخواهند به تعهدات و پيمانهاي فطري عمل كنند. هر مولودي بر فطرت توحيدي استوار است. اين همان عالم ذر است كه در السنه و افواه جاري است.

پي نوشتها:

1. غلام حسين مصاحب، دائرة المعارف فارسي، ج 2، ص 1653.

2. لغت نامه دهخدا، ج 13، ص 19576.

3. جعفر سجادي، فرهنگ معارف اسلامي، ج 4، ص 428.

4. تفسير نمونه، ج 7، ص 5.

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.